طبيعت امانتي است در دستان ما، امانتي كه از جنس سنگيني نيست، از جنس آرامش است و از جنس بهتر زيستن و ارتقاي كيفيت زندگي. ايران سرزمين چهارفصل ما، كم از طبيعت نداشته است. از جنگل هاي گيلان تا كوير شهداد را در دل خود جاي داده است، اما پرسش اينست كه ما با اين امانت چه كرده ايم؟ چقدر بهره برده ايم و چه ميزان لطمه زده ايم؟
البته بي وفايي ما با طبيعت ويژگي منحصربه فرد ما ايرانيان نبوده و نيست، از مي سي سي پي در آمريكا تا راين در قلب اروپا از خنجر قهر با طبيعت لطمه خورده اند، اما پس از اين قهرها سرانجام مردمشان به اين باور رسيده اند كه بايد با طبيعت آشتي كرد و دست دوستي با طبيعت داده اند.
آيا ما نيز اين مسير را طي كرده ايم؟ آيا مي خواهيم دست دوستي با طبيعت و محيط زيست بدهيم يا خير؟ محيط زيستي كه به حيات ما پيوند خورده است و بسان مادري است كه فرزندان ما نيز از آن سهم دارند و بايد در دامن آن برويند و از نفس هاي زندگيشان سرشار شوند.
طبيعت باصفاي هزاررود امروز پرسشي جدي پيش روي ماست كه بايد به آن پاسخ دهيم.
گويا طبيعت و انسان دست در دست يكديگر داده تا اين بار قامت استوار طبيعت بي نظير هزاررود را بشكند كه اين امري محال است... و اين امري محال است...
تاريخ : ۱۳۹۹/۱۲/۲۲ | | نویسنده : سلمان ولیمحمدی |